14.04.2017

منیژه باختری

چند نکتهٔ فشرده در پیوند با پرتاب بزرگترین بمب غیر اتمی امریکا در ولسوالی آچین ننگرهار

 

۱. جنگ با طالبان و تقابل با تفکر طالبانی یکی از مشروع ترین جنگ های تاریخ افغانستان است. طالبان که با حملات انتحاری و وحشیانه دست به کشتار مردم بیگناه و تخریب دارایی های عامه می زنند، نزد اکثر مردم افغانستان منفور اند. جدا از این که جنگ یگانه راه حل برای ریشه کن ساختن طالبان نیست و با اعتراف به این که جنگ راهکار انسانی نیست، باید گفت که در بیشتر موارد گزیری جز آن نیست. هنگامی که طالبان سیه دل، هزاران شهروند کشور را بی رحمانه به قتل می رسانند، مکتب ها را می بندند و می سوزانند، آزادی ها و پیشرفت های نسبی که در حوزه های گونه گونه به میان آمده است را یکسره رد می کنند و حاضر به آشتی، مصالحه و مذاکره و پذیرفتن قانون اساسی نیستند، باید با ایشان جنگید، مخفی گاه های شان را از بین برد و منابع مالی شان را نابود کرد. اما نابود کردن دشمن به معنای استفاده از ابزار های کشتار جمعی نیست.

از سوی دیگر در شانزده سال پسین «طالب» از سوی دولت های افغانستان به صورت رسمی و دقیق تعریف نگردیده است. نام گذاری های متفاوتی چون داعش، دشمنان مردم افغانستان، برادران آزرده خاطر، افزون بر این که ریشه در توطئه سازی و سامان دهی رویداد ها به صورت وارونه دارد، مانع تعیین استراتیژی مناسب و منطقی در مقابله با این گروه می شود. هنگامی که شماری از مقامات دولت افغانستان، به صورت مستقیم و غیر مستقیم از طالبان و تفکر طالبانی حمایت می کنند، چگونه ممکن است که در جنگ با طالبان پیروز شد؟ به بیان دیگر، در رویارویی با طالبان بیشتر به ارادة سیاسی، انسجام و سازمان دهی نیاز است تا ابزار های جنگی. و هنگامی که وزارت دفاع امریکا در توجیه استفاده از یکی از خطرناک ترین ابزار های جنگی خود، جنگ قدیمی با طالبان را جنگ با داعش می نامد، چرخش سیاست های جهانی را در رابطه به افغانستان و پیروزی شماری از مقامات افغان را در کمرنگ ساختن نقش ویرانگر طالبان در رویداد های خونینی که در افغانستان اتفاق می افتند، نشان می دهد. احتمالا گروه های کوچکی به نام داعش در شرق و جنوب شرق افغانستان فعال شده اند. اما تا حال شواهد و قراینی که ثابت کنند این گروه ها، از لحاظ سازمانی و فکری به «خلافت اسلامی» وابسته اند، وجود ندارند. حداقل این گروه در افغانستان به آن درجه یی از قدرت نظامی نرسیده است تا در مقابل دولت افغانستان و در ضمن در رویارویی با طالبان پیروز گردند.

۲. نوعیت جنگ، نوعیت ابزار های جنگی را نیز تعیین می کند. در جنگ های چریکی و حملات ناگهانی، بیشتر سازمان دهی استخباراتی کارآست تا بمباری و استفاده از سلاح های مرگبار جمعی. منطق حکم می کند که بمبی را که در ساخت آن شانزده میلیون دالر به مصرف می رسد و احتمالا تا یک میلیون دیگر هم هزینه انتقال و پرتاب آن می شود، از هر جهت خطرناک دانست. آزمایش این بمب در افغانستان، که چند ساعت پیشتر از سوی دونالد ترامپ یکی از موفقیت های نظامی امریکا خوانده شد، در تقابل نظامی با گروه نام نهاد داعش متناسب نبود.

۳. به باور من، دیپلوماسی میان کشور های مقتدر جهان در رابطه به مسایل جهان به بن بست و یا حداقل به رقابت های جدی انجامیده است. جنگ های نیابتی فدراسیون روسیه و ایالات امریکا طور سرسام آوری به سوی تنش های بین المللی و رقابت های خونین پیش می رود. پس از سوریه، افغانستان از لحاظ عملی و تکنیکی می تواند میدان جنگ و زورآزمایی این دو کشور باشد. بمباران مواضع دولت سوریه در چند روز اخیر و پرتاب و آزمایش نخستین بمب بزرگ جهان ساخت امریکا، به مثابة زهر چشمی به روسیه است که در سالهای اخیر وسوسة هماوردی دوباره با امریکا را دارد. افزون بر آن، رویداد هایی از این دست که بازتاب دهنده قدرت روزافزون امریکاست، هوشداری برای کوریای شمالی نیز می تواند باشد. در چنین وضعیتی آزمایش و مانور قدرت در «ملک خداداد افغانستان» کم هزینه ترین و آسان ترین راه است.

۴. تا حال از پیامد های پرتاب این بمب، خبر های دقیق منتشر نشده است. مقامات دولت افغانستان ادعا می کند که این عمل در هماهنگی با نیرو های امنیتی صورت گرفته است و مردم ملکی آسیب ندیده اند ( امیدوارم همین طور باشد). اما پرتاب چنین بمب سهمگین و بزرگ به تخریب وحشتاک محیط زیست می انجامد. تجربه کشور های پسا جنگ نشان می دهد که زخم هایی که بر زمین و محیط زیست از اثر پرتاب راکت ها، بمب ها و سایر جنگ افزار ها بر جا می مانند، التیام نمی یابند. چنین محلاتی به دلیل باقی ماندن مواد سمی، خوشه های منفجر ناشده، تخریب ذخیره های آب و گیاهان و درختان، برای همیشه خالی از سکنه باقی می مانند. متاسفانه در افغانستان، مصیب های انسانی چنین بزرگ اند که کسی به آب و درخت و پرنده و در مجموع محیط زیست نمی اندیشد.

۵. و دیگر این که نامیدن یک جنگ افزار و سلاح کشتار جمعی به عنوان مادر بمب ها، دور از انصاف و عدالت است. مادر، نماد زایش، باروی و زنده گی است نه نماد مرگ و کشتار.