04.01.2015

 

سرنوشت گروگان ها

 

پرسش های آقای میر حسین مهدوی و پاسخ های من

 

آقای میر حسین موسوی پرسش هایی را در مورد کمپاین برای رهایی ۳۱ گروگان هموطن ما مطرح کرده و از من نیز خواسته اند تا به این پرسش ها پاسخ بگویم. و اما ، من به اجازه آقای مهدوی  پرسش هایی را مطرح خواهم کرد و به آن ها پاسخ خواهم گفت که از نظر من در رابطه به سرنوشت همین ۳۱ هموطن ما مهم اند : 

- کی ها و به خاطر چه این ۳۱ هموطن ما را ربوده اند؟

- برای رهایی این ۳۱ هموطن چه میتوان کرد و باید کرد؟

شبکه هایی وجود دارند که میخواهند از فرقه گرایی برای اهداف شوم خود سوواستفاده کنند. شبکه هایی وجود دارند که میخواهند افغانستان در آتش بحران و جنگ فرقه گرایانه بسوزد.

ربودن ۳۱ هموطن هزاره و نه مسافران دیگر نیت باطنی و شوم رباینده گان را برملا میسازد. روشن است که هر نوع آدم ربایی و گروگانگیری عمل جرمی قابل تقبیح و محکومیت و قابل بازپرس و مجازات قانونی به شمار میرود؛ و اما این نوعش که اهداف بسیار شوم و توطیه گرانه را دنبال میکند به خصوص بسیار خطرناک تر است. پس هر اقدامی که ما می کنیم باید طوری باشد که از یک طرف این توطیه را ناکام بسازد و از سوی دیگر به آزادساختن هموطنان ما کومک نماید.

باید در نظر داشت که تصمیم گیری در چنین مسایلی حتا در کشورهای دارای نظام استوار و موثر نیز برای حکومات کار ساده یی نبوده است. هلموت شمیت صدراعظم اسبق آلمان بارها و با صراحت خاطر نشان ساخته است که تصمیم گیری برای اجرای عملیات مسلحانه (۱۸ اکتبر ۱۹۷۷) جهت نجات مسافران طیاره لوفت هانزا ، به علت مخاطرات احتمالی چه قدر برایش دشوار بود و چرا به رغم همه این ریسک ها او این تصمیم را گرفت.

اگر حکومت تسلیم خواسته های گروگانگیران شود ،‌ این ممکن است جان ۳۱ گروگان را نجات بدهد و اما در عین زمان گروگانگیری را به شیوه ارزان باجگیری روزمره از حکومت مبدل خواهد ساخت . این که حکومت چه گونه باید عمل کند تا گروگان ها نجات یابند و در عین زمان گروگانگیری ناکام شاخته شود، مستلزم آن است تا یک ستاد با صلاحیت آن را برنامه ریزی و رهبری کند.

این که حکومت در مورد جزییات اقدامات خود در مقطع کنونی سخن نگویید - چه این اقدامات سیاسی باشند و چه هم نظامی و چه هم هر دو- از بسا جهات میتواند قابل توجیه باشد.

و اما ، درک ملاحظات احتمالی حکومت به این معنا نیست که ما باید دست روی دست بگذاریم و در نقش تماشاچی قرار گیریم- به خصوص که حکومت کاستی ها و ناتوانی های بسیاری دارد . باید بر حکومت به طرق مناسب فشار آورد. ما باید انتظارات خود را به حکومت تفهیم کنیم تا حکومت بداند که در مورد موثریت و یا عدم موثریت اقداماتش در مورد این مساله چه گونه داوری خواهیم کرد...

صرف نظر از جزییات برداشت ما از قضیه و تحلیل آن ،‌ توجه به سرنوشت ۳۱ هموطن ربوده شده ،‌ وظیفه انسانی و وجدانی همه افغان های دارای عقل سلیم و وجدان بیدار است.

تفاهم ، همبسته گی و همصدایی هر چه وسیعتر ما در تقبیح و محکوم کردن این گروگانگیری و تقاضای آزادسازی هر چه زودتر و بدون قید و شرط گروگان ها ، ‌بهترین ، شایسته ترین و موثر ترین ،‌ پاسخ به ما به این گروگانگیری بوده میتواند.

به همین جهت از نظر من شعار مرکزی این کارزار باید طوری باشد که همصدایی همه انسان های دارای عقل سلیم و وجدان بیدار را بازتاب بدهد.

گروگانگیران باید بدانند که جامعه در مورد این عمل شان چه گونه قضاوت میکند.

خانواده های گروگان ها باید احساس کنند که جامعه در نگرانی های آنان شریک است.

حکومت باید بداند که جامعه در مورد این مساله چه انتظاراتی از آن دارد و نتایج کار و اقداماتش در زمینه چه گونه ارزیابی خواهد شد.

 

دا زمونږ د هر یو انسانی و افغانی دنده ده چی د ۳۱ هزاره ورونو د یرغمل نیولو پر ضد، خپل غبرګون څرګند کړو !

این وظیفه انسانی و افغانی هر یک ما است تا علیه گروگان گرفتن ۳۱ هموطن هزاره خود واکنش نشان بدهیم!

*

 

و این هم نوشته آقای موسوی

میر حسین موسوی

مسئله ی سی و یک اسیر و کمپاین فیسبوکی

دوستان بسیار عزیزی چون حمزه واعظی، نصیر مهرین، بابر مولودین، منصوره امینی و باران حیدری با بزرگواری و از سر لطف و کرم از این حقیر خواسته اند تا در کمپاین رهایی سی و یک اسیر هموطن شرکت کنم. اما من هرچه که بیشتر فکر می کنم مسئله برایم سئوال برانگیز تر و سخت فهم تر می نماید. بگذارید بعضی از این دشواری ها را اینجا شماره وار بنویسم:

1-نکته ی اول اینست که چرا باید این سی و یک اسیر را به ملیت شان تقلیل بدهیم؟ می دانم که هزاره بودن جرم آنان بوده و به همین دلیل آنها به اسارت در آمده اند. اما برای رهایی شان چرا باید به همان دسته بندی متوسل شد؟ این سی و یک تن فرزندان این خاک و هموطنان یکایک افغان ها می باشند.

2- مخاطب ما در شعار " 31 اسیر هزاره را آزاد کنید" کیست؟ آیا مخاطب ما طالبان است؟ به راستی ما از طالبان می خواهیم که به صدای فیسبوکی ما گوش فرا دهد؟ ساختار شعار به شکلی است که نمی تواند مخاطلبی غیر از داعش- طالبان داشته باشد. اگر مخاطب ما سران دولت عین و غین باشد باید شعار مان شکلی دیگری داشته باشد. اگر قرار است که سران این دولت دو سر را تحت فشار حرکت های مدنی قرار دهیم، شعار ما باید بتواند این مسئله را به نمایش بگذارد.

3- یادمان باشد که ما با مسئله ای به نام اسیر سر و کار داریم. گردن سی و یک انسان بی گناه در زیر تیغ ظالمان قرار دارد و هر حرکت نسنجیده ای می تواند به قیمت جان این عزیزان تمام شود. در حرکت های مدنی ما عموما با دولت سخن می گوییم و به همین دلیل اطمینان داریم که تلاش های مدنی جان کسی را به صورت مستقیم به خطر نمی اندازد. اما در این مسئله ی خاص هر حرکتی می تواند جان این سی و یک تن مسافر اسیر را عمیقا به خطر بیاندازد. آیا ما مطمئن ایم که این حرکت مدنی به جای کمک کردن به حل مسئله آنرا پیچیده تر نمی کند؟

4- ساختار این شعار به تضرع و التماس شباهت بیشتر دارد تا یک مطالبه ی مدنی. دلیل این امر هم اینست که ما از آدم ربایان می خواهیم که به شعار های مدنی ما گوش فرا بدهند. ما از کسانی که نه تنها دشمن دموکراسی بلکه قاتل دموکراسی اند می خواهیم که به صدای مدنی ما گوش فرا دهند.

5- به نظر من به جای این کمپاین، باید دست به کارهای عملی تر زد.تحصن، تظاهرات و حرکت های جمعی مدنی دیگر می تواند بسیار ثمر بخش تر باشد. دولت عین و غین اگر ذره ای حیا داشته باشد باید از خجالت آب شود. سی و یک شهروند این سرزمین هفته هاست که در چنگ آدم خوران داعش ( یا همان برادران قدیمی آقای کرزی) اسیرند ولی این دولت دو سر تنها کاری که کرده سکوت سنگین و شرم آور بوده است.

با توجه به دلایل بالا کمپاین فیسبوکی آزادی سی و یک مسافر اسیر برای من یک حرکت ناقص و مبهم می نماید. به همین دلیل من از همه ی شما دوستان گرامی به ویژه بزرگواران ذیل تقضا می کنم که برای روشن شدن این مسئله به ستوالات بالا و سئوال های احتمالی دیگر جواب بگویند.

1-حمزه واعظی

2- نصیر مهرین

3- زلمی کاوه

4- حمید عبیدی

5- شفق کاوه