17.11.2015

دکتور محمد اکرم عثمان

ننگت باد!

ما یک جامعهٔ افسار گسیخته داریم- جامعه یی که رگ رگ اندام هایش پاره شده و هیچ چیز و هیچ کس با یکدیگر پیوند ندارد. در این کشور از برکت تدبیر «جان کری» دو تا فرمانروای مدبر داریم که از بیخ و ریشه با همدیگر نمی خوانند.

رویدادهای چند روز اخیر گواهی میدهند که کثیری از ما ، ‌مبدل به گرگترین گرگها و دیوترین دیوها شده اند.

شنیده ام که در شماری از ممالک مغربزمین قبل از این که گوسفندی را به مذبح ببرند،‌بیهوشش میکنند تا درد را حس نکند و زجرکش نشود. آیا جانوری که شکریه دخترک ۹ سالهٔ هزاره را سر میبرید،‌برای بیهوش کردنش از داروی بیهوشی کار گرفته بود؟- آیا میدانست که آن کودک مظلوم یک موجود زنده است و زیر پوست نازکش رشته های باریک عصب وجود دارد که درد را تا اعمخاق استخوانش حس میکند؟

آیا الزام این جنایت فجیع و خیانت ابدی به گردن کیست؟- به گردن آن دیوهای خون آشام ، ‌یا آدمک های پوشالیی که به نامهای شاه و شاه قلی بر مسند قدرت تکیه زده اند؟!

از ظاهر قضایا بر می آید که دستارهای به اصطلاح چهل گزی! آنقدر بر گردن رهبر ما سنگینی میکند که قدرت اندیشیدن را از او سلب مینماید و این نکته مصداق آن مثل معروف است که یک نخود کله و ده من دستار!! چه بهتر که مناصفهٔ آن عمامهٔ‌بلند را به جناب عبدالله هبه نمایند تا هر دو رهبر به سلامت عقل برسند.

شایان ذکر است که اصطلاح «پوشالی» را از کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» تألیف بزرگمرد آزادی هندوستان وام گرفته ام . او در توصیف حکومت پوشالی! آورده است که در بسته بندی ظروف گرانقیمت بلوری معمولاً مقداری کاه یا پوشال را جا به جا مینماید تا مانع برخورد و شکسته شدن آن ظروف بلورین شوند .

افغانستان در تنگنای ژیوپولتیک قرن نزدهم همان پوشالیست که اصطحکاک بین امپراتوری بریتانیا و روسیهٔ ‌تزاری را جلو میگرفت .

*

با تمام خشم خویش

با تمام نفرت دیوانه وار خویش

میزنم فریاد

ای جلاد ننگت باد!

آه هنگامی که یک انسان

میکشد انسان دیگر را

میکشد در خویشتن انسان بودن را

(شعر از محمد زهری)